ای عجب ، نوها کهن گردد ز گشتِ روزگار
عشقِ تو با من چرا هر روز بِفزاید نُوی؟
دریا-صبور و سنگین- میخواند و مینوشت: من خواب نیستم! خاموش اگر نشستم، مرداب نیستم! روزی که برخروشم و زنجیر بگسلم ، روشن شود که آتشم و آب نیستم! موفق باشی
قشنگه
قشنگه. اونوقت اون پشتش چیه؟
دریا-صبور و سنگین- میخواند و مینوشت: من خواب نیستم! خاموش اگر نشستم، مرداب نیستم! روزی که برخروشم و زنجیر بگسلم ، روشن شود که آتشم و آب نیستم!
موفق باشی
قشنگه
قشنگه.
اونوقت اون پشتش چیه؟